سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشجو، سربلندی دنیا ورستگاری آخرت دارد. [امام علی علیه السلام]
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 15

نان را باید به نرخ روز خورد. این روز ها هم که نان توی همین چیز هاست. همین مسایل مربوط به دختر و پسر را میگویم. کافیست یک پستی در این رابطه بنویسی تا آمار بازدیدت از دستت برود.
ما هم هر چه آبرو داری کردیم و سرخ و سفید شدیم کسی به خرجش نرفت. آخر دامن از دستمان رفت و ماندیم خودمان را میان این جماعت خرس صفت چگونه بپوشانیم. با دست هم که یک وجبش را بیشتر نمیشود پوشاند....( استغفر الله )
دیدم شاعر خیلی هم بد نگفته است که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو... گفتم که من هم مثل این ها شوم که آبرو را قورت داده اند و بی دامن و شلوار میایند بین انظار عموم (منظورم در همین اینترنت است). من هم مثل این دختر پسر های امروزی ( به خیلی ها بر نخوره...)‏‏‏ که اگر منعشان نکنی لخت مادرزاد می آیند بیرون، خرامان و آهسته قدمم را بزنم.
البته این جور کار ها آداب و رسوم خاص خودش را دارد که باید اهل فن باشی تا یک وقت انگشت نمای عام و خاص نشوی. اصلا بگذارید به رسم فن خطابه ( در اینجا میشود فن کتابة ) اول یک سوالی از شما دوستان که یحتمل لا ابالی و بس الکی خوش و کرکس صفت هستید ( حرفم را پس میگیرم. فحش ندهید.) بپرسم.
دوستان ، آیا تا به حال در خیابان های شهر و یا روستای خود پرسه زده اید، و در کوچه های تنگ و باریک مشغول ویلانی شده اید؟
( این سوال صرفا برای تاکید بیشتر آمده و پاسخ آن بر همگان عیان است. )
اما این بار که طبق عادت همیشگی وارد خیابان ها شدید یک مقداری دقت به خرج دهید تا از این آداب و رسوم سر درآورید. در یک کوچه که خروس ها بلوا کرده اند ناگهان دختری (سانتال مانتال ) وارد میشود و طوری نشان میدهد که انگار نه انگار خروسی تا به حال پا به عرصه وجود نهاده. این پسر ها هم دستشان را میاندازند پشت کمربندشان تا مردانه تر جلوه کنند به این دختر به زعم خودشان داف تکه و ترکش میاندازند و آخر سر هم دست از پا دراز تر برمیگردند سر جای اولشان.
این دختر هم که تا دیروز در عمارت پدری نیمرو را میسوزانده دیگر خودش را با نیکول کیدمن اشتباه میگیرد و به خاطر پسر دست به تنبان همسایه که به او لبخند میزند و سلام میکند همان چهار خواستگار نداشته اش را هم جواب میکند و بعد چند سال میشود یک پیر دختر. دیگر حتی با پوشیدن شلوار برمودا و مانتو جذب و ابروان تتو کرده خروس های باغچه هم برایش سر و صدا نمیکنند چه رسد به خروس های کوچه.
خلاصه اینکه این ملت بیکاره و غراضه و در موارد محدودی بدکاره که صد قرآن به میان شما و این عده محدود ، راه به جایی نمیبرند. به قول قاتل آن سریال با دریغ همان چیزهایی میمیرند که با حسرتشان به دنیا می آیند. به قله ای نمیرسند.
اصلا ذات بعضی ها مثل خرس است. موقع تحمل سختی ها خودشان را میزنند به خواب زمستانی... خواب عسل هم میبینند.
دختری یا پسر؟! دیگر فرقی نمیکند. مهم این است که کجا ایستاده ای و کجا داری میروی.( نه میخواهی بروی) هر چه هستی سعی کن به قله هایت برسی.

صبر و توکل را هم هیچ وقت فراموش نکن.
خداحافظ همین حالا...



 نوشته شده توسط وحید در شنبه 88/2/12 و ساعت 5:26 عصر | نظرات دیگران()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
...*تب انتخابات*...
دختری یا پسر؟(دختربازی)
بت شکن
همجنس بازی
ایاک نستعین...
آموزش قتل
بازم 87 !!!
[عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا